* این دفعه من یعنی جیم !!!! بلاخره اومدیم ! بعد 6 ماه
سین : سلام , سلام, سلام
من : به به به چیه خوشحال میزنی ؟!
سین : چیه مگه تو نمیزنی ؟
من : چرا ! میخوای بزنمممممممممممم؟
سین : نهههههههه شاکی ای هاااااااااااااااااااا !!!!!!!
من : معلومه که شاکی ام! قراره با فلانی دعوا کنم !
سین : چراااااااااا؟!
من: چند وقتیه رو اعصابه ! آخه تو بگو انصافهههه! رفیق چندین ساله ی ! آدم , 6 ماه حال آدم رو نپرسه ؟!
سین : خب آره , انصافه
من :
سین : نه یعنی میدونی چیه ؟! عمرا انصاف نباشه !!!
من : آهان , آفرین این شد ! اونوقت وقتی هم میپرسی چرا میگه که ... میگه که ... اههه اصلا هیچی نمیگه! یعنی عین !! عین تو زل میزنه به آدم !!
سین :
من : اصلا خاک بر سر من ! با این رفیقم !!!
سین : چی چی رو خاک بر سرتتتتتتتتتت !! میدونی چیه ! اصلا بعضی ها نامردن! تا وقتی تنهان , دور و برتن ! بعدش که زندگی شیرین میشه ! انگار نه انگار , بی خیالت میشن ! اصلا ها میدونی چیهههه !؟ ذاتشون همینه
من : ولی من یه نتیجه گرفتم مخصوص اینجور آدما! میدونی چیه ؟! این جور آدما با همه سریع رفیق میشن , بگو خب !
سین : خب
من : بدتر از همه اینکه , هرچی اتفاق تو زندگیشونه برای کسی که یه مقدار بهش اعتماد می کنن , میریزن وسط ! بگو خب !
سین : خب
من : بعدم میرن سراغ یه آدم جدید و همین کار رو اینقده تکرار میکنن! تا رسوای عالم بشن ! تازه از این کارم کلی لذت میبرن !!!! بگو خب !
سین : خب
من : دههه , تو هم واستادی اینجا هی میگی خب خب تموم شد دیگه!
سین : اینارو خودت گفته بودی ؟!
من : هان ؟! یکمشو آره ؟! یعنی میدونی چیه ؟! یعنی نه ! یعنی داشتم تو کلوب می گشتم ! یکی دیگه گفته بود !
سین : همونههههههههه ولی برو بابا !! فکر نمی کنم اینطوری باشه ! تو یه وقتایی از مرز خیال بافی میری اونور تر
من : ولی عین حقیقتههههههههههه! خدایی هم چه اخلاق مزخرفیه
سین : بی خیال بابا ! اصن به تو چه ! بذار خب رسوا بشه !
من : خلاصه که خیلی بده ! اینطوری همه زندگی آدمو , همه میدونن ! نه؟! اعتماد بیخودی !
سین : اتفاقا , اینجور آدما , خوب آدمایی رو پیدا میکنن مثل تو دیگه جیمی جون
من : وایییییییی مرسی سینییی جونممممم
سین : باز این پسر خاله شد ! چند بار بگم نگو سینی؟!
من : ببخشید !
سین : بیخود کردی ! پاشو برو ببینم , وقت ملت رو گرفتی با این چرت و پرتات !
من : اصلا هم چرت و پرت نبوددددددد! حق با منه
سین : نخیر همه ش چرت بود ! حق با منه !!!!!!!
من : من من من !
سین : میگم من ! اصن پاشو برو ببینم ! دوستامون میان , میگن حق با کدوممونه !
من : آره خب میگن ! چرا هول میدی ! دارم میرم ...
سین : تا برنامه ی بعدی ! بای بای
من: بـــــــــــــــــــــه , سلام جیم , حالت چطوره ؟ مارو نمی بینی خوش میگذره؟ بیا تعریف کن ببینم چه خبر ؟؟
جیم: به به سلام سینی جون! نه بابا چه خوشی میگذره؟! راستیییی سین میدونی چی شده ؟ اونروز که با بچه ها رفته بودم بیرون , یکیشون میگفت ... اُه نه اینو بذار بهت بگم , نمیدونی اون دختره با ماشین ... اینو ول کن تو میدونستی من چقد از اینطور آدما بدم میاد ؟ آدمایی مثل .... اُه حواس ندارم که اینو گوششش کن اون پسره بود که تا حالا سه بار ... اصلا من نمیدونم چیی بگم به آدمایی مثل ...
من: آره بابا منم مثل تو نمیدونم چی بگم به آدمائی مثل ... اصلا من نمیفهمم اینطور آدما چطوری روشون میشه تو روی آدم نگاه کنن !! نه؟
جیم: واقعا ! تو هم پس فهمیدیی! اصلا اینم شد زندگییی؟
من: وا خب آره دیگه! پس به چی میگن زندگی؟
جیم: خب به همین دیگه
من: اِ راست میگی به همین میگن زندگی، همش یکی باشه من زیر آبشو بزنم! آخ چه کیفی داره، این میشه زندگی !!
جیم: آخه زیر آب نزنیم چی کار کنیم! میدونی تازگیا همه اینقدر مورد دارن که میشه حتی واسشون وبلاگ زد نههه ؟
من: اوه اوه! آره، نمیدونی چه چیزائی میشه نوشت راجع بهشون! ولی یه چیزی هم بهت بگما، اگر همینا رو به خودشون بگی میگن نه نه! کی من؟؟ نه بابا تو دچار توهم فانتزی شدی !
جیم: آره , اصلا همه بد میشن پیششون و خودشون خوب ! مثل اینکه خبر ندارن , اگه تو دنیا فقط دو نفر باشن که خوبن , اونا هم سین و جیمن ! بقیه همه بدن ! بد بد بد
من: اوه اوه جیم! اینجا رو باش مثل اینکه همه رو بلند بلند گفتیم، حالا چی کار کنیم؟
جیم: خب باید بلند میگفتیم دیگه ! اینجا یه وبلاگه پر از شکایت ! اسمشم باشه ! چی باشه؟
من: آره منم دوست دارم همه حرفامونو بشنون! چه خوبه آدم نترسه و حرفای دلشو جای تلنبار کردن بلند بگه، نظرت چیه اسمشو بذاریم شهر شکایت؟
جیم: شهر شکایت ! خوبببببه ! اینجا شهر شکایته ! شهر شکایت ! شکایت
من: به امید روزی که اینقدر آدم ها با هم صادق باشن که لازم نباشه هیچ شکایتی از کسی بشه!
جیم: و خب هم دیگرو هم خوب بشناسن دیگه
من: وقتی صداقت باشه همه همدیگه رو خوب میشناسن دیگه جیم جون !
جیم: نهههههه وقتی همو خوب بشناسن معلوم میشه که صادقن یا نه!
من: نه وقتی صادق باشن با هم همدیگه رو خوب میشناسن
جیم: نه نه نه , ببین سینی یه بار بهت گفتم هر چی من میگم درسته ! خببب؟
من: نخیر! اونی که من میگم درسته تازه صد بار بهت گفتم به من نگو سیمی، جیمی، ... اُه ببخشید سینی! اعصاب نمیذاری واسه آدم که
جیم: آقا من از این سیمی !! () شاکی ام، آقا یکی به شکایت من رسیدگی کنه، آقااااا
من: نه! من از این شاکی تر ترم! یکی بیاد به شکایت من برسه آی مردم
جیم: سینی همچین جیغ میزنم که شین بشیاا ،بببین سینی الان سال جدیدههه ما باید روی همو ببوسیم و کدورتارو کنار بذاریم
من: نه! باید صادق باشیم تا همدیگه رو بشناسیم! اصلا اصلا بذار ببینیم نظر بقیه چیه بعدش رای میگیریم، قبوله؟
جیم: اگه حضار محترم نیومدن چی ؟
من: خب معلوم میشه حق با منه دیگه
جیم: نهههه ! من ! حق با منه
من: نخیر منه! جیمی ببین باز شروع نکن!
جیم: ولی بیا مشخص کن دفعه دیگه از کی شکایت کنیم، اون دختر قد بلنده یا اون پسر کوتاهه ؟
من: اِم ... نمیدونم من از قیافه ی اون دختره بدم میاد، بیا از اون شکایت کنیم
جیم: باوشه قبولللله ! شکایت عالی منفعل
من: چاکریم! تا بعد
جیم: بای بای.